به نام حضرت حق
سلام ...امروز دوست دارم یک ذره متفاوت تر واستون بنویسم. دوست دارم از زندگی و زیبایی هاش واستون بگم . از اینکه میشه با نگاهی مثبت هم زندگی را تجربه کرد. البته این را بگم که به واسطه کمک تنها یارو دلدار زندگیم دارم خودم هم به این دید میرسم که البته همه این ها رو در جهت تکمیل ذهنیت و تکامل خود به عنوان یک بشر میدونم که عشق ورزیدن را ازش یاد گرفتم ، دوست داشتن را بهم داد و دنیا را برای من زیباتر کرد.خدا هم از بنده اش سعادت دنیوی و اخروی را میخواد که اسبابش را هم همیشه واسمون فراهم میکنه اگر فقط یک ذره دقت کنیم کامل اون را مفهمیم و حسش میکنیم.
حالا به زبان جوانان امروز براتون توضیح میدم چون خودم هم غیر از این کمی واسم سخته توضیح دادن آن.. همیشه در اوج نا امیدی همه مون ته دلمون توی تاریکی های شب دنبال روزنه ای از نور و امید هستیم که گره از کار و مشکلات زندگی باز کنه ، و این اتفاق می افته با تلاش خودمون ،نه منتظر نشستن و دست روی دست گذاشتن. حتی یک فرد کمونیست در آخرین و سخت ترین بخش زندگیش به یکی توسل یا میشه اسمش را آرزو هم گذاشت امید می بنده و خواهش میکنه و کمک میخواد و این کمک گاهی بوسیله افزایش اراده است، گاهی به شکل انگیزه و گاهی به شکل یک کمک از فردی دیگر برای ما ارسال میشه و هزاران شکل دیگه ، فقط کافیه کمی دقت کرد و آن را درک کرد و فهمید... البته ساده لوح هم نباشید، گاهی یکسری ها به دنبال سوء استفاده از این حال شما هستند، پس دقت کنید .
حالا برخی ها هستند و کم لطفی میکنن و میگن که نه، این همه قدرت و اراده از خودمون بوده، خدا چی هست ؟ کی هست ؟ کجا بوده که حالا به ما کمک کنه؟!!!
و در جواب این ها این را عرض میکنم که اگر من انسان در قرن 19،20 و 21 دم از علم میزنم این را هم میفهمم که هیچ چیز بی دلیل نیست و قدرتی در نهایت همه این ها وجود داره و او بی نهایت مطلق که نام های مختلفی برای اون برگزیدیم ، «خدا» ،«الله»، «برهمن»، «راما»، «کریشنا» ، «ویشنو» ، «شیوا»، «یهوه»، «پدر، پسر و روح القدس»، «اهورا مزدا» ،«ژوپیتر»و «ژئوس ». که ما و این جهان را آفرید و درک هر یک از ما از او در اندازه علم، دانش، فهم و ایمانمان و هزاران ملاک دیگر است که قطعا مهمترین آن ایمان است . فقط کافی است کمی دقت کنیم.
گاهی با خودم میگم خیلی از اونها که پیامبر و امامش را دیدند ایمان نیاوردند از ما چه انتظاری است و فورا این جواب به ذهنم خطور میکنه که جاهلیت زمان نمی شناسد و خود را به نفهمی زدن آسان ترین کار است و حال ما معجزه او را در دستانمان داریم و هر روز برایمان آشکارا میشود و هر روز پرده ای از اسرار آن فاش میشود و باز هم هنوز سواد استفاده از آن را نداریم ولی هر روز قطره ای به ایمانمان می افزاید ، پس نمیتوان آن را نادیده گرفت. اگر تنها دم از عقل میزنیم همان عقل میگوید احتیاط را رعایت کن، اگر تنها دم از احساس میزنیم همان احساس می گوید تنها نیستیم ، اگر هر دو را داریم پس نگرش مثبت به زندگی را هم باید داشته باشیم که آن راه سعادت و خوشبختی است که همه بشریت آن را می جویند . عده ای یافته اند ولی خبر ندارند، عده ای دیگر فکر می کنند که یافته اند اما فرسنگ ها فاصله با حقیقت آن دارند. یک چیز دیگر را هم تا یادم نرفته بگم؛ ثروتمند بودن توی زندگی خیلی خوبه، اما وقتی آدم ثروتمند میشه که اول در واقعیت و حال زندگی کنه و دوم واسش تلاش کنه و فقط دنبال یک شانس نباشه بلکه اون شانس را خودش باید ایجاد کنه و با تلاش و توکل به خدا به خودش بده . در قرآن داریم که ضرب المثل هم برایمان شده است . از تو حرکت از من برکت. خواسته های ما سرنوشت ما هستند، پس درست انتخابشون کنیم. بعد از این همه میخوام
زیبایی های زندگی خودم را در حد کم واستون بشمارم و باقیش را به خودتون میسپارم و این میشه مثبت اندیشی که سعی کردم شروع کنم:
این که من زندگی را دوست دارم
این که خدا را دارم، خدایی که ما را آفرید
این که کسی را دارم که با تمام وجودم دوستش دارم و عاشقش هستم
این که پدر و مادرم را دارم و یک خانواده شاد دارم
این که به زندگی حال و آینده امیدوارم
چهار فصل سال را با تمام زیبایی هاش دارم مخصوصا پاییز و زمستان که غوغاست
لحظه های شاد دارم
از داشته هام راضی ام و امید و تلاش و پشتکار برای بهتر شدن دارم
دوست ها و همکار های خوب دارم که همیشه به هم کمک میکنیم و مراقب هم هستیم
این که یک ایرانی ام و وطن پرست
این که موسیقی را دوست دارم و بهم آرامش میده
این که سلامتی جسمی و روحی دارم
این که میتونم هر روز صبح زود با نشاط از خواب بیدار بشم و واسه زندگی بهتر تلاش کنم
این که شب با خیال راحت و به امید فردایی بهتر سرم را روی بالشتم میگذارم هر چند مشکلات زیاد هستند ولی باز همه همه اونها که گفتم را دارم . پس میجنگم واسه داشته هام و اونهایی که قرار بهشون اضافه بشه و زندگی خودم و شریک آینده ام که بهترین بخش این زندگیم را واسم ساخت را من هم میسازم.
کلام آخر: میتونی اسمش را بگذاری نصیحت یا یک نکته واسه پیشرفت؛ اول واقعیت را بفهمید و بعد در واقعیت زندگی کنید، روی هوا قدم برداشتن یعنی پسرفت و دور شدن از داشته ها .پس بسم الله...! نیمه پر لیوان را ببین .
خدایا شکرت
اگر بخواهیم به تاریخ قانون گذاری این خاک یعنی ایران زمین بازگردیم بی درنگ به یاد منشور کوروش کبیر که امروزه آن را به عنوان اولین سند حقوق بشری در جهان شناخته اند خواهیم رسید. ایران سرزمینی است با تمدنی بزرگ اما دست بر گریبان خود؛ ایران خاکی است از نژاد پاکان ، کسانی که در جهان به راستگویی و یگانه پرستی مشهور بودند ! بودند چرا که امروز آن را سرزمینی به دور از حقوق و انسانیت می دانند .
چه شده است ما را که روزی الگوی تمدن و قانون مندی بودیم ، حال به عنوان سیاهه دنیا معرفی می کنند.
پاسخ این سوال را کجا باید یافت ؟ آیا به غیر از عالم سیاست و قدرت طلبی هم پاسخی برای آن وجود دارد ؟ شاید بهتر است ابتدا نه را برای آن بیاورم ، چرا که دنیای امروز قدرت و سیاست را در عرصه رسانه و تبلیغات هدفمند استوار کرده است و ایستادگی در برابر آن را تا حد بالایی دشوار و نا پایدار ساخته است. به گونه ای که امروز خود را مدیون و متضرر این قدرت فوق العاده یعنی رسانه و تبلیغات میدانیم و محال است که خود را دردام یا بام آن نتوانیم ببینیم. قدرتی که جنگ علیه بشریت را دفاع از آن و دوستی با بشریت را دشمنی تلقین می کند. امروز باید از هنر دیپلماسی و تاکتیک پذیری تمام قوا در کنار آن نیز سخن گفت ، نه آن که چند سر بر یک بدن باشد و هر یک جهتی و خواسته ای را از آن تن طلب کند. هنری که امروز کمتر در میان رجل سیاسی این خاک میبینیم و بیشتر سلایق و علایق شخصی بزرگان است که در این میان نقش آفرینی می کند و مصلحت را کمتر به چشم میبینیم . کجایند امیرکبیران ، مصدقان ، طالقانی ها و بهشتیان ؟ که این هنر را تنها به هنرمندی سیاس میتوان پاسخ گفت نه سر در زیر کوه کاه کردن و فریاد زدن ....!!!!!!!!!
پاسخ این سوال را کجا می توان یافت ؟ آیا به غیر از عالم سیاست و قدرت طلبی هم پاسخی برای آن وجود دارد ؟ این بار می گویم آری وجود دارد؛ چرا که امروز مردم نیز خود آگاه از زمان و روزگار هستند و خود می دانند که کجا بوده اند و به کجا می روند . خود می دانند چه کرده اند و چه می کنند و خود کرده را تدبیر نیست.
رهبری خواهند تا که تدبیری در حال آنان کند و آن رهبری نباشد مگر به باور مردم ، باور آنچه که کرده اند و قبول اشتباهات خود و جبران آن رفتار ها با قدم در راه صحیح برداشتن که این نیز میسر نیست جز به درد و رنج کشیدن از آثار رفتار اشتباه خود و آن نیز نه به افراط است و نه به تفریط در خود.
مثالی میزنم از حال این روز های این تبلیغات در خانواده هایمان . بسیار سالی است که به دلیل خلع بسیار در ساختمان سینما و هنر این سرزمین فیلم هایی را چه در رسانه و چه در شبکه خانگی به نمایش می گذاریم که بر گرفته از فرهنگ و آداب و رسوم غربی است اما در این سالیان بسیار فرهنگ جامعه ما آنقدر آسیب ندید که امروز تحت تاثیر مخرب آثار کشور سوسیالیست همسایه مان قرار گرفته است، کشوری که نام اسلام را نیز بر دوش خود یدک می کشد اما فرهنگ آن نه رو به اسلام است و نه رو به مسیحیت ، چرا که ارج و قرب خانواده در هر دو بسیار بالا و ارزشمند است و روابط در خانواده ها از ساختمانی مستحکم برخوردار است اما سینمای ترک آن را اینگونه نشان نمی دهد و بنیان خانواده را سست تر از گرد خاک ساخته است . تا به حال از خود پرسیده اید که چرا غرب 2016 ساله مسیحیت هیچگاه نسبت به بنیان خانواده و خلق آثار برای این بخش ارزشمند از جامعه خود را به تزلزل نینداخته است و در هر حال برای آن ارزش قایل شده است و بیشتر به تحکیم خانواده پرداخته است تا به از هم پاشیدن آن و در عین حال آن کشور به نام اسلامی نه تنها روابط برون خانوادگی را به چالش نابودی کشانده است بلکه روابط درونی را نیز به تخریب از درون دچار کرده است و این خود یعنی بی بنیان و بی ریشه ساختن جامعه و این همان رواج بی اعتمادی و سوءظن داشتن به تشکیل خانواده ها و آغاز روابط خواهد بود.
حال چرا ما امروز بدان دچار شده ایم و داریم کشوری را الگوی اهم ترین روابط خود قرار می دهیم که بنیان خود را هم نمیشناسد جای سوال این بار ندارد چرا که ایران سر در گریبان خود است و نمی خواهد بداند که همه مقصر هستیم. مگر میشود دین کامل را در دست داشت و نام جمهوری را به یدک کشید و به نا کجا آباد رفت ؟
امروز دارد میشود ...چرا ؟ چون که ما نیز به سمتی میرویم که از اسلام تنها نامی را با خود به یدک میکشیم و در عمل بسیار کتر از آن بویی برده ایم ؛ چون ما همه چیز را از هم جدا میدانیم چه در پاسخ دادن و چه در پاسخ گرفتن ...! دریغ از آنکه آن لیوان آبی که ما میخوریم محتاج لیوان است برای حمل آن به سوی دهان و نوش کننده آن که بدن و همه اعضا تن از آن تاثیر می گیرند و به حرکت و فعالیت تمام اعضا در مسیر جذب و هضم آن لیوان آب ساده می انجامد.
درد گفتن آسان است ، پس بس است و چاره می گویم...چاره آن همه درد در یک چیز است و آن رجوع به تاریخی است که هر روز دارد در قبایی نو تکرار می شود . دانستن و مطالعه علم نو به دور از هرگونه جهت مندی در کنار تاریخ میتواند به ما کمک کند.
شاید باید برای فهم آسان تر از نسبیات گفت . خوب، زیبا ، آسان ،بد،زشت و سخت همه نسبیاتی است که ما بر حسب فطرت پاک انسانیت از آن سخن میگوییم و اینها نسبیاتی است که محال است که بنیان آنها تغییر کند و آنجاست که نسبی بودنشان از معنا می افتد چرا که به درک بالاتری از آن دست یافته ایم. حال اگر میخواهیم آن تاریخ را بفهمیم باید خوب و بد آن را بی غرض و با فطرت پاک انسانی بخوانیم تا راه چاره را درک کنیم. من میتوانم شروع به سخن گفتن و نوشتن کنم و درک خود را بیان کنم اما آیا خود توانسته اید به آن درک موهم دست یابید ؟ تلقین بدون درک وجودی از سوی من اثری ندارد تا خود بدان دچار شوید و آن موقع است که از لذت سطحی زندگی ، نگاهی به عمق آن لذت ها خواهید انداخت و آن لحظه خود را غرق در لذت بی انتها ، که هر روز تشنه تر خواهید شد خواهید یافت . انسان حیوانی است ناطق و نطق او را متمایز از دیگر موجودات کرده است. ما اگر خود را اشرف مخلوقات می دانیم و بر برتری خود یقین داریم پس نباید مانند آن ها دمدمی مزاج و یا حافظه ای کوتاه و ذهن و خویی وحشیانه داشته باشیم که اگر باشیم ، اینگونه ما نیز نمیتوانیم برتری بر هیچ یک داشته باشیم و حتی آن ها برتر از ما خواهند شد چرا که آن ها نداشته به آن حال دچارند و ما داریم و نمیخواهیم از آن استفاده کنیم که مبادا مسیولیتی بر دوش خود احساس کنیم .
قدرت مخرب تبلیغات،رسانه و علم به آن همین است که داشته هایمان را از ما بگیرد و آن را به ما بدهد که خود می خواهد از آن سود ببرد و همه عروسک خیمه شب بازی آن خواهیم بود بدون آنکه خود بفهمیم و بخواهیم که بدانیم . ایران اگر امروز بدین حال دچار است برای آن است که سر در گریبان ، به دست خود است بعد دیگری ها که به دنبال خود کرده می آید.
مهدی اسماعیلی