Mahdi Esmaeili

Live and Life

Mahdi Esmaeili

Live and Life

تیک تاک...

ترس که می آید با خود دلهره می آورد ، بی انصاف نمی داند که دل  شیشه است ، هر چند که ظاهرش به کوه است و نترس و چنان که فریاد زنی و باز گردد به سوی خود...اما می گویند لبخند بزن و دم از غرور نزن که آن را دیگر راحت میشکنند برایت، نگذار بفهمند که غم در سینه داری وگرنه در شب دلت را می دزدند و می روند که مبادا غمت به دلت بنشیند ، خانه که تهی از آدم می شود دل به دریا بزن و بخوان با ناله های ساعت... تیک ، تاک ، تیک، تاک ، تیک، تاک! انگار ساعت هم تشنه ناله های زمان است که می گذرند؛
صدا می آید....، خنده های کودکانه من در دل ساعت ؟ گویا خدا هم با من بازیش گرفته است ! مگر می شود زمان را در دل زمان شیشه ای دل زنده کرد؟ توهم است ...آری، توهمی در دل یک سراب تاریک...! آرزو های من را زمان دارد می سوزاند گویا که گرگی به گله ات بزند و تو را به خاک سیاه بنشاند؛
ساعتم را باز کردم
با ناراحتی به سوی دیگر اتاق پرت کردم و او فریادی به بلندی زمان زد و نفرینی بر دل تنگ من کرد...او هم از من خسته بود...از بس که نق به کندی گذر زمانش زدم...!
کوچه دل را یافتم
اما چه زود دیر می شود
گویا که سالهاست عابری ندارد
خدا هم دیگر از این کوچه نمی رود
گویا که دیگر بنده نمیخواهد، حوا را از آدم میخواهد
خدا می گوید تو حوا را به زمین بردی وگرنه او که سیب را برای خود نمی چید...! تو از آن خوردی ...!
گویا همین دیروز بود که بر زمین تبعیدم کردند و  عشق را از گناه پدر  آموختیم.
تیک تاک
تیک تاک
تیک تاک
پدر آدم بود و مادر حوا
پس من کیستم؟
زمان گذشت و من هنوز در پی خویش هستم...؟ تیک تاک عمر من هم دارد تمام می شود از غصه دوری ...دیگر میخواهم بخوابم....!
خدایا بالشتم را می آوری؟
پایم بریده است...
تیک تاک...

خوشا به حال روزگار

امشب که حال دلم هیچ رو به راه نیست

مطرب خلاف حال دلم شاد میزند

رمضان و شب های قدر (1)

دعا کن به شب چون گدایان به سوز

اگر می‌کنی پادشاهی به روز

امروز اولین روز از ماه مبارک رمضان است، ماهی که همه حس و حال خوبی بهش دارند ، از گرسنگی ها و تشنگی های نزدیک اذان مغرب تا سوز دل های بنده های خدا توی شب های قدر که اوج بندگی را در ماه رمضان به نظر من نشونمون میده.همه فردی از همه قشری توی این ماه  قصد اصلاح خودش را داره و انگار سالی نو قرار برای همه مون رقم بخوره و این را میشه از تصمیم هامون به ترک هر گناه کوچک یا بزرگی فهمید چون همه اینها یک انسان بهتر و پاک تر و صالح تر را میسازه که زندگی را بهتر درک میکنه و دوست داره واسش زندگی کنه .

برخی فکر میکنند که وقتی نام جامعه  یا کشور اسلامی به زبان جاری میشه همه چیز و همه کسی باید رنگ و بوی اسلامی داشته باشد، آره ، این درست است اما اینکه در یک جامعه اسلامی هیچ کس نباید با کوچکترین خطایی مواجه شود امری محال است چرا که انسان موجودی ممکن الخطاست (جایز الخطا نیست چون یعنی اجازه خطا داره اما ممکن الخطا احتمال دچار اشتباه شدن  در راه درست قدم برداشتن را بیان می کند)  و خطای جوان امروزی ما هم در پوشش اوست  که ما نام بدحجاب و بی دین و ایمان را روی آن گذاشته ایم که این هم به نظر من اشتباه بلکه باید به اونها گفت کم حجاب که اون هم البته در ظاهر است که بوده اند سیرت های پاک بسیار در همین قشر اما باز هم قابل توجیح نیست همونطور که داشتن حجاب   ظاهری کامل دلیل بر خوب بودن قطعی  هیچکسی نبوده و نیست . بسیاری از همین دختران و پسران که با پوشش های نامناسب در خیابان ها ظاهر می شوند همین شهروندانی هستند که هنوز اعتقادات قلبی خود را دارند و در ماه مبارک رمضان به در خانه حضرت حق رفته اند و بندگی می کنند نه تظاهر  و خودنمایی.

گاهی اوقات اگر در صحبت های رهبر انقلاب ایران آیت الله خامنه ای دقت کنیم میبینیم که خود ایشان هم واقف بر این امر هستند و سند آن هم این جمله است که گفته بودند" ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید.  البته انسان نهى از منکر هم میکند؛ نهى از منکر با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت"   

که متاسفانه  این امر هم از سوی برخی مسولین در راس کار با افراط های بسیاری همراه که خود نفرت را در دل جوانان ما ایجاد ساخته است نه آرامش خیال و اطمینان و علاقه مندی به  آن را ...!  همه این حرفا ها رو میگذاریم کنار و کمی  به این فکر میکنیم که در جوامع مدرن امروز چه چیز باعث پیشرفت و تعالی خانواده و جامعه شده است ؟

به نظر من این را باید در هنجار ها و ارزش های آن جوامع یافت چرا که  همه مردم خود را ملزم به حفظ محیط زیست ، حفظ حقوق بشر، حفظ امنیت اجتماعی ، حفظ آرامش روانی جامعه ، حفظ منافع مردم و جامعه در قبال خودکامگی  مسیولین  و هزار حفاظت دیگر  که همه ریشه در خواست مردم و آگاهی نسبت به این موارد وجود دارد و آن ناشی از سواد و علم آن  خواسته ها در جامعه است که همه هم سوی با عقاید و مذهب آنان است.

اگر گریزی بر فرهنگ امروز غرب  مدرن بزنیم خواهیم دید که بسیاری از قوانین مدنی و اجتماعی آن ها ناشی از عقاید مذهبی آنان است اما آیا این  قوانین مانع از رشد جرایم  شده است یا آنکه نگاه  و توقع افراد جامعه نسبت به یکدیگر و مشاع دانستن همه حقوق و مطالبه آن از یکدیگر  علاوه بر وظیفه دولت های منتخب خود  موجب آن شده است .  هر عقیده ای محترم است تا جایی که ضرر ی به اصل و پایه جامعه و تخریب آن وارد نکند و  نمونه آن را باز می توان در رفتار دولت فرانسه که بیشترین مسلمان را در اروپا دارد دید . در این کشور مدرن غرب که خود مدعی عدالت است حضور زنان  و دختران با حجاب اسلامی  در مراکز علمی ممنوع شد و این  را می توان در ارزش های آن جامعه یافت اما صحیح نیست همانطور که حضور زنان مسیحی  در ایران با حجاب اجباری نیز صحیح نیست چرا که  در یک ملک اسلامی همانطور که در قرآن آمده است باید اکراهی در دین نسبت به کسانی که نه آن را پذیرفته اند و نه با آن دین به دنیا آمده اند وجود نداشته باید و ما آنان را با اکراه مجبور به این امر میکنیم  حال آیا عمل ما درست است یا عمل آن کشور غربی؟!!

درک آن آسان است اگر دین را با بعد سیاسی  صحیح ببینیم ...خداوند به ما الگویی در اداره مملکت و مردم داده است و ما باید آن الگو  را به شکل صحیح اجرا کنیم و  نه آن که  هر قسمتی از آن را به دلخواه فرمی دیگر به آن بدهیم ...حال اگر میبینیم جامعه ظرفیت اجرای کامل آن را ندارد حداقل احکام آن را دچار تزلزل و تغییر نکنیم و به ضعم خود تفسیر نکنیم که دین گریزی امروز بسیاری از عوام الناس را باید در رفتار های سلیقه ای و  به نام دین تمام کردن اعمال و کردار خود بیابیم ... !

اگر جوانان ما امروز به دین در ایامی خاص علاقه مند هستند باید آن را نشانه رافت دین  و  مهربانی ما نسبت به دین مداری دانست و آنکه  همه خود را در آن حال مسلمان و بنده خدا میدانند نه برده او...حال جایی که دین گریزی بوجود می آید ناشی از خشن و بی رحم نشان دادن دین است  که ذات اسلام اینگونه نیست.  اسلام به ذات خود مشکلی ندارد ، ایرادی اگر هست از مسلمانی ماست .

یک ویدیو جالبی در یک از سایتها دیدم که بد نیست شما هم ببینید . من اسمش را میگذارم  وحشت مردم از دین در کنار نا آگاهی نسبت به چرایی آن احکام....انجیل یا قرآن.

پ ن : در فرصتی دیگه ادامه مطلب را خواهم نوشت . آرزوی بهترین ها رو واستون میکنم ...التماس دعا ، یا حق



In Turkey, a Syrian Child ‘Has to Work to Survive’

Until now, Turkey has spent billions of dollars caring for Syrian refugees, providing them with free medical care and the right to an education. Yet more than 400,000 children are still unable to attend school because most of the Syrian families are living outside camps, mostly in poverty, and are struggling to secure work that pays enough to cover the basic necessities of food, clothing, rent and transportation, aid groups say.

Other factors preventing children from attending school include language barriers, confusion over enrollment procedures and transportation-related issues, said Selin Unal, a spokeswoman for the United Nations refugee program in Turkey.
The Turkish government introduced work permits for Syrians in January to help stop exploitation in the labor market so that parents could earn enough to send their children to school. But only 10,300 Syrians have gained the right to work under the new regulation, according to the Ministry of Labor, mainly because Turkish employers have been reluctant to grant contracts that would require them to pay minimum wage.
Turkish officials have acknowledged the pitfalls of the labor laws and have vowed to increase the number of workplace inspections to help enforce the new regulations, which are aimed at providing higher incomes and cracking down on child labor.
Mrs. Suleiman, Ahmad’s mother, said she had not heard about the work permits and had recently had to quit her job washing dishes at a restaurant after her boss beat her when she complained that her $90 weekly pay was a month late.
Most of Ahmad’s $60 weekly wages go toward the $270 rent for the narrow room where he lives with his mother and three siblings in Istanbul’s low-income Tarlabasi neighborhood.
Six days a week, Ahmad leaves home at 8 a.m. and walks to a nearby textile factory where he spends his days buttoning shirts as sewing machines rattle in the background. He is given a 30-minute break at lunchtime and two 15-minute tea breaks with biscuits that he buys with his 80-cent daily allowance from his mother.
“I enjoy working, and I don’t get treated badly,” Ahmad said, smiling at a Kurdish colleague helping him attach tags to a rail of shirts. “I’ve got to take care of my family, and this is the only way to do that.”
But in Syria, Ahmad’s dream was to become a singer.
“I have a really good voice,” he said blushing. “I’m serious. I sing for my colleagues at work and they love it.”
  
Yet when asked what his ideal job would be, Ahmad dropped his smile for a second. “A savior,” he said. “I want to save everyone from poverty, because I’m poor and I don’t want anyone to go through what I’ve been through.”
To achieve that goal, Ahmad said, he knows he needs to go back to school. “It’s the only way to make more money,” he said.
The manager of the factory acknowledged that Ahmad was too young to be working and should be in school, but said he employed him not because Ahmad was cheap to hire, but because he wanted to help him.
Ahmad is the only child who works at the factory, but in the Zeytinburnu neighborhood, one of Istanbul’s textile hubs, child labor is rampant. In one workshop full of children, one 11-year old was embarrassed by my presence. Aware that his manager was watching, the boy looked away and focused on cutting fabrics and folding clothes.
Next to him was a sewing machine operator, Abdul Rahman, 15, who said he had no idea how much he was paid because his wages went directly to his family. Two Syrian brothers, Basar, 16, and Mohammed Nour, 15, swept the floor of the workshop. They came to Turkey alone from Aleppo to make money to send back to their family.
Together, they earn around $250 a month and send $200 back home. Unable to afford accommodations, they are allowed to sleep under the workshop benches at the factory, in makeshift beds made from a single blanket and fabric scraps.
Back in Tarlabasi, Ahmad’s mother has come up with a plan that will allow her to send her two younger children to school. She will marry off her 15-year-old daughter, Ayla, to a 22-year-old Kurdish man, whose family has offered to send her to school and help the family financially.
“This way at least the two youngest can also go to school, while Ahmad and I work,” she said.
When asked how she felt about getting married, Ayla looked at her painted fingernails and paused. “It hasn’t really hit me yet, but I’m not scared,” she said. “I’m happy, and I need to do this for the family.”
Mrs. Suleiman shot an anxious look at her daughter. “She doesn’t know anything yet. But what choice do we have? It’s our fate.”
Surce :  The New York Times