ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
شاید افکار من خطابه ای باشد نسبت به من ناقص خود که هر چه می کند خود را خموش می پندارد و من را ساده لوح ، گاهی که به پیرامون خود نگاه میکنم خود را غرق در زندگی و آرزو های خود میابم اما غافل از هر آنچه که بر من وارد است، خود را به مثال همان سنت دیرین مردمان دیار شرق هر زمان که شکسته مییابم از آب طلا در شکستگی های جان و تن میریزم وجلاء میدهم تا که ارزش یابد جان بی ارزش و شکننده دیروز ، روزگاری است در باب احوال حقوق بشر مینویسند و فریاد عدل بر آن سر می دهند در حالی که بسیار هستند که آدم را آدم حساب نکردند و خودپسندی را پیشه خود خواستند، من نه زبانم و نه چشم ، که هر وقت زبان سخن از حال گفت بریده شد و هر وقت چشم به نا امیدی بر زمین خورد آن را از گرد پای خشم دیگران بر بی کسی او کور کردند ...
من تشنهٔ صدای تو بودم که می سرود
در گوشم آن کلام خوش ِ دلنواز را
چون کودکان که رفته ز خود
گوش می کنند
افسانه های کهنهٔ لبریز راز را
#فروغ_فرخزاد