ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
شاید بهتر باشه این بار از یک روزمره گی صحبت کنم . دیشب وقتی داشتم با یکی از دوستان پیاده روی میکردم به شخصی برخوردیم که میدانست هر دو حقوق خوانده ایم . هر دو شناخت کلی نسبت به او داشتیم و او شروع به پرسیدن سوال درباره مشکلات مالی و حقوقی خود از ما کرد. بعد از اینکه پاسخ های خود را گرفت شروع به صحبت راجع به مشکلات خود و اتفاقاتی که برای او رخ داده بود و در مراجع قضایی مجبور به پاسخ دادن شده بود نمود و در ادامه پس از این صحبت ها و پس از توجیح عمل و رفتار خود شروع به گفتن خاطرات دوران سربازی خود و رفتار هایی که با مجرمین و متجاوزین نموده بود کرد و ما تنها به صحبت های او گوش میدادیم و با خنده ای بی معنا جواب صحبت هایش را میدادیم. زمانی که شروع به ادامه مسیر خود کردیم و از او جدا شدیم دقیقا در ذهنم این مرور میشد:
عمل و جرم او با آن فردی که خود او را بچه مایه دار مینامید هیچ فرقی نداشت و تنها او در آن موقعیت توانسته بود از دید قانون و حقوق و عدالت به آن ماجرا مسلط شود هرچند عمل و جرم خود را با آن متفاوت می دانست در حالی که هیچ فرقی چه از لحاظ کیفی و یا کمیتی نداشت.
همه ما در گمان خود رفتارمان با دیگری کاملا متفاوت است و عمل ما جدای از دیگران است در حالی که اگر شخص ثالثی آن ها را بنگرد هیچ تفاوتی در ظاهر و باطن نمی توان از آن رفتار ها بدست آورد.
چه خوب است که اشتباهات خود را قبول کنیم و به جای توجیح آن در صدد جبران آن ها برآییم. یک عمل اشتباه ، اشتباه است و شخصیت من یا دیگری آن را توجیح نمی کند . این یعنی برابری و عدالت .
mahdifarahzaعم